صبح که از خواب پا میشم...

ساخت وبلاگ
این چند روز خدا هی حال می دهد و هی حال می گیردم! اصلا یک حس خوبی داشتم امروز.برای اولین بار پول در آوردن را تجربه کردم.آن هم نه از خبرنگاری؛نه.از نقاشی. خلاصه که زنگ زد وگفت توی فلان کانون مربی برای چند ساعت می خواهند.میروی؟ گفتم بله و در آن ظهر تابستانی که حتی گرمای هوا هم خوشایند به نظر می رسید ده تومنی ها را توی مشتم گرفتم و پریدم توی اتوبوس.اصلا مهم نیست که آن پول خیلی کم به نظر می آید.ارزش برای چند لحظه مفت خور به نظر نرسیدن را داشت! وقتی از دوچرخه برای مصاحبه زنگ زده بودند گفتم دوست داشتم در دهه هفتاد یا هشتاد نوجوانی میکردم چون فکر می کردم آن روز ها حال و هوای دیگری داشت.اما حالا به نظر صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : بیست,تومن,استقلال,مالی, نویسنده : 6crisp6 بازدید : 106 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 23:51

امشب دوباره یک مرگی ام شده که خوابم نمی برد؛حتما خب. داشتم درباره دلتنگ شدنم حرف میزدم.فکر میکردم فقط دلم برای او تنگ شده؛بیشتر که فکر کردم دیدم دلم برای خیلی چیز های دیگر هم تنگ شده.مثلا آن لواشک ده تومنی ها که از مغازه آقاجون می آوردیم،بستنی کیم هایی که جلدشان سبز و گاهی قرمز بود و من نمیدانستم که یک روزی اینقدر برایم خواستنی می شوند،برای بستنی زمستانی که یکبار از بوفه مدرسه مامان اینها خریده بودم،آن تاب گل گلی سبزی که توی حیاط آویزان بود،حتی برای صبح ها ساعت هفت که می نشستیم و با بابا صف زن های چادری را نگاه می کردیم و خوشحال بودیم که بقال محل برایمان شیر اضافه نگه می دارد،برای روز هایی که صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : سوسک,بالدار, نویسنده : 6crisp6 بازدید : 115 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 23:51

آره خب ما اونجا بودیم.الان که نه ولی موقعی بود که رگبارای اردیبهشت شروع شده بود.ما از شدت کلافگی رفتیم توی ساختمون قدم بزنیم.خداییش محشر بود.ویوش هم عالی بود.همممه تهران پیدا بود.اول رفتیم تو دسشوییا.چیز جالبی نبودن جز اینکه آیینه هاش خیلی بزرگ و تمیز بودن.آیینه مهمه؛آیینه دسشویی که دیگه خیلی مهم تر صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6crisp6 بازدید : 113 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:29

هییییسسس!یه نفر اینجا تنهاست

بو ها را جدی بگیرید

برایم یک داستان عاشقانه بخوان

از همه جا مانده

بشتابید،بشتابید...بلدوزر اعلا!

درد داشتم،حال نداشتم داد بزنم!

یکی از همان عصر ها که خورشید قل می خورد توی اتاق!

آدم ها باید یک راز خنده دار داشته باشند

روانیزم!

وقتی واقعنی عاشق شدم

صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6crisp6 بازدید : 109 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:29

اول این پست رو بخونید.

رفتم انسانی.رفتم مدرسه جدید و گفتن که انسانی هم تشکیل میشه ولی ورودی جدید داریم.
دوستای پایه تقلبم همه رفتن ریاضی و من موندم و یه کلاس ده نفره انسانی با بچه هایی که معلومه چقدر نخاله هستن!

و حالا اون دختره که دوست پریه  میخواد همکلاسی من بشه.خدایا!یه شهاب سنگ بنداز روم.چرا با چاقوی یه بار مصرف داری سرمو میبری؟
من که میدونم این انتقامه ضایع کردن اون دخترست.تو انکار کن ولی من میدونم.

+وی افزود:سنگ دسشوییم سنگ دسشوییای قدیم!

صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6crisp6 بازدید : 95 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:29

سرگرم ساختن رنگ و منتقل کردنش روی بوم بودم.بیشتر از ساختن رنگ خوشم می آید تا چیز های دیگر نقاشی.یک هنرجوی دیگر نشسته بود و فیگور ها را یاد می گرفت.مربی داشت توضیح میداد:«مرد ها معمولا شانه های پهن تری دارن؛بخاطر اینکه برای انجام کار های سنگین توان کافی داشته باشن...زن ها اما لگن پهن تری دارن؛بخاطرمس صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6crisp6 بازدید : 101 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:29

این شال ها هستند که هر طوری ببندی باز هم بالشان تا نوک پایت می رسد...همین هارا دو ماه پیش با پری دیدیم و خنده مان گرفت که این اسکاچ ها را(بافتشان اسکاچ راتداعی می کرد) کدام بشری می کندسرش؟

در طی دو هفته اخیر ما دوتا شبیه میمون شده ایم از بس از اینها سر هر بشری دیده ایم!

صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6crisp6 بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 ساعت: 23:59

این باغ کتاب هست که همه را دیوانه کرده!اردیبهشت ماه رفته بودیم یک همایش مسخره ای در کتابخانه ملی.از کنارش ردمی شدیم و پری علت اینهمه پله را جویا می شد.من هم نوچ نوچ میکردم و از خرج های اضافی این پایتخت نشین ها گله می کردم. الان یک ماه است که داریم خودمان را سرزنش می کنیم که نمی دانستیم عجب جواهری پی صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6crisp6 بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 ساعت: 23:59

به مامان زنگ زده و گلایه کرده که چرا جلوی همه دخترش را ضایع کرده ام.هیچ وقت اهل خاله زنک بازی نبوده ام و خیلی چیزهارا دیده ام و هیچوقت درباره شان باکسی صحبت نکرده ام.اما حرف هایش گران بودند.شاکی بود که چرا فهمیده ام دروغ می گوید!به مامان گفته بود دخترم تیزهوشان قبول شده ولی آنقدر تیزهوشی به خرج نداد صبح که از خواب پا میشم......
ما را در سایت صبح که از خواب پا میشم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6crisp6 بازدید : 109 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1396 ساعت: 23:59